کوتاهترین وصیتنامه جنگ وصیت دانشجوی شهید "احمد رضا احدی" است.
بسم الله الرحمن الرحیم
فقط نگذارید حرف امام زمین بماند. همین!
[ سه شنبه 3 ارديبهشت 1392برچسب:وصيت,نامه,كوتاه,شهيد,احمد رضا احدي,
] [ 18:54 ] [ طلبه ][
«من در این عملیات شهید میشوم!»
دائم البکاء بود... حالت استغاثه در او بیشتر شده بود و یک لحظه آرام و قرار نداشت. از روزی که عملیات کربلای 4 شروع شده بود، انگار گمشدهای داشت و حال و هوایش با عملیاتهای دیگر، فرق داشت. بچههای لشگر خیلی به او وابسته بودند؛ کوچکترین فکر در مورد شهادت یا حتی مجروحیتش را به ذهن راه نمیدادیم...
داشتیم از قرارگاه خاتم به طرف خط میرفتیم. حاج حسین شروع کرد به درد دل؛ یاد شهدا، روزهای اول انقلاب، محمدیه و لحظههای مختلف و حساس جنگ، دوستان از دست رفته... با حال خوشی حرف میزد و گریه میکرد.
وارد سنگر شدیم؛ خسته بود، خیلی... وسط سنگر، به پهلوی راست دراز کشید و سرش را روی کتف بیدستش گذاشت. شعاعی از نور آفتاب، به چهرهی حاجی میتابید. حال خوشی داشت... پس از کمی سکوت گفت: «من در این عملیات شهید میشوم!»
دلم لرزید، بیش از همیشه به او احساس نزدیکی میکردم. به شوخی پرسیدم: «اگر شهید شدی، اسم پسرت را چه بگذاریم؟»
ـ مهدی!
- رسم بر این است که اسم پدر را روی پسر میگذارند؛ حتمن اسم او را حسین خواهند گذاشت!
اشک چشمانش بر چهرهی بیقرارش میبارید. بیتاب بود... لبخندی همراه اشک چشمانش شد و گفت: «دوست دارم اسم پسر من مهدی باشد.»
آهی کشید، به سقف سنگر خیره شد و زیر لب چند بار نام مقدس مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را زمزمه کرد و گفت: «یادت میآید با بچههای چزابه توی سوسنگرد دعای عهد میخواندیم؟ همهی آنها رفتند پیش خدای خودشان. حالا وقت رفتن است، ماندن برای من کافی است...»
رفت به خط مقدم کربلای 5 و خاک شلمچه شاهد بود که چگونه در برابر دیدگان مهدی فاطمه سلام الله علیهما، رجز میخواند و انقلاب میکرد... با هر موجی که میزد، دل لشکر با او فراز و فرود داشت... غباری چهرهاش را دربرگرفته بود، تشنه بود...
دندانهایش را شکسته بودند، استخوانهای سینهاش خرد شده بود... اما بودند یارانی که پیکرش را با گلاب بشویند. همه جا فریاد بلند بود: «وای حسین کشته شد...»
جانها فدای غربت پسر فاطمه...
[ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:شهيد,حاج,حسين,خرازي,شهدا,عكس,خاطره,زندگي,نامه,,
] [ 23:46 ] [ طلبه ][
سلام عليكم
خدمتگذاران دولتي و مجلسي ها آيا فراموش كرده ايد حضرت آقا چه فرمودند؟؟؟؟؟!!!!!!
بنده شايد جز وبلاگ نويسي كار ديگري نتوانم بكنم ولي كاري كرده ايد كه بر هر افسر جوان جنگ نرمي واجب شده است كه بعضي چيز هارا برايتان گوشزد كنند
اختلافات را نبايد علني كنيد.......
اختلافات را نبايد بين مردم بكشانيد.......
شما با ايجاد اختلافات و علني كردن آنان مانند محره هاي شطرنجي هستيد كه به نفع دشمن حركت ميكنيد
انجمن اسلامي دانشجويان: ((در جلسه استیضاح وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی شاهد اتهامات و در گیری الفاظ میان شخص رئیس مجلس و رئیس دولت بودیم. اتهاماتی که باری دیگر خوراک لذیذی برای رسانههای غربی بوجود آورد و تا حدودی کام شیرین مردم عزیز کشورمان را به دلیل نزدیکی سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به تلخی تبدیل کرد.))
نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: ((عدهای اصرار دارند تا عامدانه به اختلافات و فضای تشویش و نگرانی ادامه دهند و البته امروز این اختلافات به جایی رسیده است که مردم آن را حمل بر دلسوزی مسئولان نظام نمیکنند بلکه آن را حمل بر خیانت آنها میکنند که علیرغم صبر و متانت مردم باز هم به اختلافات خود ادامه میدهند.))
مگر حضرت آقا نفرمودند كه هر كسي احساسات مردم را در جهت ايجاد اختلاف به كار بگيرد قطعا به كشور خيانت كرده؟؟؟؟
از هر طرف كه نگاه ميكنم شمارا در پرتگاهي ميبينم كه اگر به اختلافاتتان پايان ندهيد محكوم به خيانت خواهيد بود
از شما ميخواهيم به جاي زيرآب زني و گرو كشي و تحديد و ..... اختلافات را در بين خودتان حل كنيد
دشمن از اين رفتار شما سوء استفاده خواهد كرد
و در آخر كلام اگر با آمدن خورشيد بيدار شويد نمازتان قضا خواهد شد ....
انشالله كه تا قبل از ظهور خورشيد عالم هم شما و هم ما لياقت سربازي در ركاب امام زمان (عج) را داشته باشيم
والسلام
رئيس ديوان عدالت اداري گفته...
حجتالاسلام ابراهیمی در گفتوگو با فارس...
[ دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:مجلس,دولت,اختلاف,علني,گوشزد,افسر,جوان,جنگ,نرم,رهبر,حضرت,آقا,خيانت,مردم,رفسنجاني,نامه,سرگشاده,فارس,نيوز,خبر,مهم,جريان,انتخابات,آزاد,محكوم,,
] [ 12:48 ] [ طلبه ][